چکیده

با توجه به تقسیم بندی علوم و بالأخص آموزه های دین اسلام براساس روایت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند : «انما العلم ثلاثة أیة محکمة او فریضة عادله اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل»(1) به سه بخش احکام ، اخلاق ، عقاید ، چنین به نظر می رسد که خردمندانه ترین روش برای تقریب مذاهب ورود از بخش اخلاق دین مبین اسلام است که بیشترین حس تقریب را بین صاحب نظران مذاهب گوناگون بر می انگیزد.
 
فلسفه اخلاق از دو راه مبحث تقریب مذاهب را پشتیبانی می کند : ۱- احیاء و تحریک تقوا در اندیشه صاحب نظران و اندیشمندان برای داوری عادلانه. ۲- تأکید بر وجود مفاهیم مشترک دو حوزه اخلاق و تقریب مذاهب مخصوص نظریه های اخلاقی.
 
صرف نظر از اخلاق توصیفی و اخلاق هنجاری که بیشترین مشترکات مذاهب دین اسلام بوده است متأسفانه در مبحث فرا اخلاق و نظریه های اخلاقی از قرن سوم هجری قمری با طرح دو نظریه حسن و قبح عقلی (که مربوط به مکاتب معتزله و امامیه « شیعیان» ، ماتریدیه ، کرامیه « پیروان محمدبن کرام سجستانی متوفای ۲۵۵ ق بود» و حسن و قبح شرعی مربوط به اشعریان » اختلافی پیش آمد که در جامعه کارکردهای ناگواری نیز داشته و حتی در احکام و فقه دین تأثیرگذار بوده است.
 
این مقاله تأکید دارد که با تدوین و ارائه نظریه جدید حسن و قبح نبوی که برای گرانبار شدن نیاز به همفکری و یاری اندیشمندان حوزه اخلاق و مباحث کلامی است می توان امیدوار بود که تقریب مذاهب در بعد آموزه های اخلاقی و به دنبال آن در بعد احکام و عقاید به نتایج ثمربخشی برسد.
 

مقدمه

از میان آموزه های دین مبین اسلام (احکام ، عقاید ، اخلاق) ، مطالعه نظریات اکثر مکاتب اخلاقی و همچنین اندیشه توده های مردم حوزه اخلاق با دارا بودن خصوصیاتی چون مطلق بودن ، واقعی بودن ، قابلیت بیشتری برای محور تقریب مذاهب دارد. هر چند بسیاری از اندیشمندان اسلامی نسبت به مسئله اخلاق بی توجهی کرده اند اما فلسفه اخلاق فراتر از آن است که در گرد و غبار تاریخ کم رنگ شده و از بین برود اما این واقعیت دارد که فلسفه اخلاق نسبت به شاخه های دیگر علوم اسلامی کمتر مورد عنایت و پژوهش قرار گرفته است.
 
ابن خلدون در فصل ششم کتاب (مقدمه) که به بحث علوم و اقسام آنها و آموزش و شیوه های آن پرداخته ، همه دانشهای عربی (اسلامی) را نام برده است ولی هیچ اشاره ای به اخلاق نمی کنند.(2) صاعد اندلسی نیز در آنچه پیرامون علوم عربی آورده است سخنی از آن به میان نمی آورد.(3) فلسفه اخلاق برای یاری تقریب مذاهب و حتی ادیان دو کارکرد اساسی می تواند داشته باشد.
 
اول: آنکه اخلاق با نفوذ در روح و روان اندیشمندان می تواند آنان را به رعایت قضاوت عادلانه و به دور از حب و بغض دعوت کرده و رعایت اصول اخلاقی داوری صحیح و هدفدار را گوشزد نماید.
 
در این خصوص آیت الله تسخیری می فرماید: نباید از نظر دور داشت که مذهب گرائی و تعدد مذاهب اسلامی مادام که بیانگر غنای علمی است دارای خیر و برکات بسیاری است و لیکن عوامل فراوانی چون جهل و تعصب و نادیده گرفتن اخلاق اسلامی در بحث و گفت و گو و تمایلات حکومت گران طاغوتی و مسائل دیگر ، مذهب گرائی را به فرقه گرائی خشونت آمیز و درگیرهای کور و متعصبانهای مبدل ساخته که برای آن چه خونها و اشکها که جاری نشده است.(4) در این کار کرد و براساس این رهنمود حضرت آیت الله تسخیری اخلاق اسلامی نقش مهمی در مباحث وحدت ایفا خواهد کرد.
 
دوم: وجود مفاهیم مشترک در دو حوزه اخلاق و تقریب مذاهب است، این مقاله به این کار کرد و نظریات اندیشمندان پرداخته است .

 

مفاهیم مشترک اخلاقی و تقریب مذاهب

اگر اخلاق را از زمان سقراط بررسی کنیم کلیدی ترین محور تفکر اخلاقی او را در باب ارتباط معرفت و فضیلت می بینیم .(5)
 
به بیانی شناخت عمیق هر موضوع می تواند فضیلت ها را در انسان زنده کرده و انسان را به وحدت سوق دهد. بعد از سقراط ، ارسطو نیز با نگاهی دیگر ارتباط عدالت با اخلاق را مطرح کرد. او عدالت را ترکیب بهینه ای از سه فضیلت اصلی (حکمت ، شجاعت ، عفت) دانست. این مسئله از این نظر قابل ذکر است که می توان از مسیر اخلاق و فضائل اخلاقی مبحث عدالت را یکی از اختلافات کلامی در اصول دین بین شیعه و اهل سنت است در حوزه تقریب به شکل عادلانه تر و اخلاقی تر مورد بحث قرار داد.
 
همچنین مباحث اسپینوزا در باب ارتباط عقل و اخلاق و تشریح آن می تواند کمک بزرگی به تمایلات عقل گرایانه در اندیشه ورزی مذاهب نماید و تفکرات را به سمت تقریب سوق دهد.
 
یکی از نظریه های اخلاقی علامه طباطبائی (اخلاق مبتنی بر محبت است و خود آن را اخلاق قرآنی) نام نهاده و از نظر او در هیچیک از کتب آسمانی و تعلیمات انبیای گذشته و اندیشه حکمای الهی و غیر الهی دیده نشده است.
 
علامه طباطبائی معتقد است براساس آیات «ان العزه الله جمیعا»(6) همه عزتها از آن خداست و «ان القوه لله جمیعا»(7) همه قدرتها از آن خداست ، و سایر آیات انسان چنان ساخته می شود که محبت فوق العاده ای به خدا می یابد «والذین آمنو اشد حبا لله»(8) کسانی که ایمان آورده اند به خدا محبت بیشتری دارند . ایشان این اخلاق را کارآمدترین نظریه اخلاقی می داند که با وجود آن هیچ زشتی و رذیلتی به انسان راه نمی یابد و در او تحقق پیدا نمی کند تا چه رسد به این که ایجاد شود و شخصی بخواهد آن را از بین ببرد.(9) از دیدگاه اخلاقی علامه طباطبائی و نظریه اخلاق محبت و اخلاق قرآنی که در مقاله مبانی اخلاقی علامه طباطبائی(10) بطور کامل شرح داده شده است نشان میدهد که مسیر اخلاقی نظریه های تقریبی در فلسفه اخلاق پشتوانه تقریب مذاهب ... بخصوص در نظریه هایی که به خداوند ختم می شود می تواند محور تقریب مذاهب اسلامی و حتى مذاهب دینی قرار گیرد.
 
هر چند نظریات اخلاقی بیشماری وجود دارد که با درک عمیق آن و کنار رفتن حجاب حب و بغض می توان به منظور وحدت بشر از آنها سود برد اما مهمترین اولویت اندیشمندان مسلمان در بعد تقریب مذاهب ، تحلیل دو نظریه بجای مانده از قرن سوم هجری بنام حسن و قبح عقلی و حسن و قبح شرعی است تحلیل دقیق این دو نظریه می تواند نقاط ضعف و نقاط قوت هر یک را بطور دقیق نشان داده و فرصت معرفت شناسی آن را به اندیشمندان برای بررسی و ارائه نظریات جدید برای تقریب مذاهب حداقل در نظریه های کلامی فلسفه اخلاق فراهم آورد. لذا در ادامه مقاله و پژوهش ضمن تشریح نظریات حسن و قبح عقلی و حسن و قبح شرعی و سایر نظرات ارائه شده جایگزین به تبیین نظریه جدید حسن و قبح نبوی می پردازیم.

 

نظریه حسن و قبح عقلی

حسن در لغت به معنای نیکی، و قبح به معنای زشتی و بدی است. محتوای نظریه حسن و قبح عقلی دو چیز است : ۱- افعالی که از فاعل آگاه و آزاد صادر می شود از دو حال بیرون نیستند یا صفت حسن و یا صفت قبح دارند و آن مقام ثبوت است. ۲- عقل انسان به طور مستقل می تواند حسن و قبح برخی افعال را تشخیص دهد و آن مقام اثبات است.
 
یکی از مشخصه های اخلاق واقع گرایی آن است به این مفهوم که افعال دارای ویژگیهای خوبی و بدی واقعی هستند یعنی افعال اخلاقی در ذات خود دارای صفات خوب و بد می باشند نه ورای ذات خود.
 
وقتی افعال اخلاقی در ذات خود دارای خوبی و بدی هستند در این صورت عقل می تواند خوبی و بدی پاره ای از افعال را تشخیص دهد. بخشی از آیات قرآنی که به عنوان دلیل این نظریه می آید بشرح زیر است:
 
1- «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ... »(11)
۲- «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»(12)
 
اندیشمندان در طول تاریخ دلائل دیگری که برای اثبات آن در مقابل حسن و قبح شرعی اقامه کرده اند عبارتند از :
 
1- کسانی که به ادیان آسمانی و وحی عقیده ندارند نیز حسن و قبح بسیاری از افعال را درک کرده و آن را قبول نموده اند ضمن آنکه اینان آداب ، فرهنگ و عقاید مختلفی نیز دارند بنابراین باید در ذات این اعمال خوبی و بدی نهفته باشد تا آن را به خوب و بد بشناسند.
۲- نکار حسن و قبح عقلی انکار حسن و قبح شرعی و الهی که نظریه ای مخالف آن است نیز خواهد بود؛ زیرا که ابتدا بوسیله عقل می بایست رسالت پیامبران و صدق و وحی آنان را تصدیق کرد.
۳-از مستدل ترین دلائل طرفداران نظریه حسن و قبح عقلی آن است که به دلائل وحیانی و آیات قرآنی استناد می کنند.
 
حسن و قبح عقلی در طول تاریخ توانسته است فرقه های کلامی بیشتری را جذب نماید. علامه حلی (متوفای ۷۲۹ هـ) گفته است :امامیه و عدلیه بر این عقیده اند که حسن و قبح پاره ای از افعال را عقل به صورت روشن و بدیهی درک می کند.(13)
 
احمد ابن مصری نیز گفته است : از آنجا که معتزله خداوند را حکیم و عادل دانسته اند مسئله حسن و قبح اعمال را مطرح کرده اند.(14)
 
تفتازانی گفته است: برخی از اهل سنت مانند: حنفیه بر این عقیده اند که حسن و قبح برخی از افعال را عقل درک می کند مانند: وجوب نخستین و وجوب تصدیق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حرمت کذب او.(15)
 
بنابراین متکلمان امامیه و معتزله از طرفداران جدی حسن و قبح عقلی می باشند و ماتریدیه با پذیرش کلیات آن در برخی تعابیر با امامیه و معتزله اختلاف نظر دارند.
 

نظریه حسن و قبح شرعی یا الهی (نظریه مخالف)

از مهمترین فرقه های کلامی مخالف نظریه حسن و قبح عقلی ، اشعریان هستند. این گروه قائل به حسن و قبح شرعی یا حسن و قبح الهی هستند و معتقدند که عقل نمی تواند حکم به حسن و قبح افعال نماید و نیز اعتقاد دارند که: تمام افعال در نظر عقل یکسان است و به کلی حسن و قبح عقلی و مصلحت و مفسده را انکار می نمایند و می گویند: اگر مثلا شرع به ظلم و اسائه و کذب امر، و از عدل و صدق و احسان نهی کرده بود آنها را حسن و اینها را قبیح می دانستیم. و بطور خلاصه اعتقاد دارند که در نفس الامر هیچ چیز حسن یا قبیح نیست.
 
به نظر ملاصدرا مبنای اشاعره در نفی حسن و قبح افعال به تشخیص عقل و پیش از اعلام اراده الهی و تشریح امر و نهی و ابلاغ آن توسط پیامبران ، این است که آنان اصل ضرورت علت و معلول را انکار کرده و برقراری رابطه ضروری ذاتی میان علت و معلول را در تضاد با قدرت الهی شمرده اند .
 
چنین بنظر می رسد که شیخ ابوالحسن اشعری مؤسس و بنیانگزار مکتب اشاعره نخستین کسی باشد که از نظریه حسن و قبح الهی دفاع کرده است. در گروه اشاعره مسلکان معاصر کسانی بوده اند که آگاهانه و ناآگاهانه از این نظریه تبری جسته اند و شیخ محمد عبده از آنان است. البته در این گروه اختلاف نظر بوده است و احتمال داده اند که آنان منکر حسن و قبح عقلی افعالی بوده اند نه حسن و قبح ذاتی. اما عبدالکریم شهرستانی می گوید : افعال انسانی دارای حسن و قبح ذاتی نیستند، بلکه این شرع و پیام الهی است که خوب ساز یا بدساز است.

 

دلائل اشاعره مبنی بر حسن و قبح شرعی

مالک مطلق بودن خداوند
مهمترین دلیل اشاعره برای اثبات حسن و قبح شرعی این است که قادر مطلق به هیچ قیدی حتى اخلاقی مقید نیست بنابراین خداوند هر کاری انجام دهد خوب است؛ زیرا در ملک و مملکت خود کرده است.
 
قبیح نبودن تکلیف ما لایطاق
خداوند گاها تکالیف سنگینی بر انسان تحمیل کرده است که از عهده اش بر نمی آید و چون این امر از جانب خداوند بوده قبیح نیست مثل تکلیف کافران به ایمان و تکلیف ابولهب به ایمان آوردن به خدا و رسول او. در حالیکه تکلیف ما لایطاق از نظر عقلی قبیح است.
 
اثبات از راه نسخ شرایعات
اگر حسن و قبح ذاتی و عقلی باشد هیچ حسنی قبح و هیچ قبحی حسن نمی شود در حالیکه در جوامع مختلف و حتی ادیان این دو گانگی پدید آمده است . مثل ازدواج برادر و خواهر که در شریعت حضرت آدم با شریعت اسلام متفاوت است.
 
اثبات از طریق احکام ضروری
اگر حسن و قبح عقلی باشد لازمه اش آن است که تفاوتی میان بداهت یک حکم ضروری با حکم ضروری دیگری نباشد در حالیکه برخی احکام از بداهت بیشتری برخوردارند.
 
اثبات از طریق تزاحم در افعال
اگر حسن و قبح عقلی باشد نباید میان دو فعل اخلاقی که ممکن است تضاد ایجاد شود عقل متحیر بماند که چه کند ؟ در حالیکه اگر شرع باشد شرع حکم قطعی را صادر می کند. مثل تزاحم در فعل وفای به عهد یا راستگوئی.
 
اثبات از طریق تبدیل حسن به قبح و بالعکس
اگر حسن و قبح ذاتی و عقلی باشد نباید بصورت موردی حسن به قبح یا قبح به حسن تبدیل شود و باید همیشه یکسان باشد در حالیکه ما گاهی راستگوئی را قبیح و دروغگوئی را حسن می دانیم.
 

تلاش برای تقریب نظریه های اخلاقی

در طول تاریخ اسلام نظریه های دیگری برای تقریب و نزدیکی دو نظریه حسن و قبح عقلی و شرعی توسط اندیشمندان مطرح گردیده است که به دو نمونه از آنها اشاره می شود:
 
نظریه آرای مشهوره (آراء محموده)
بسیاری از صاحب نظران چون ابن سینا ، خواجه نصیرالدین طوسی ، محقق اصفهانی، علامه مظفر با تأسی از تعاریف مدح و ذم برای حسن و قبح ، این نظریه را مطرح کردند که قضایای اخلاقی از سنخ مشهوراتند و واقعی غیر از تطابق آرای عقلا برای آن نپذیرفتند چنانکه علامه مظفر چنین گفته است : حسن چیزی است که فعل آن نزد عقلا شایسته است یعنی عقل کل عقلا شایسته بودن انجام دادن آن را درک می کند و قبیح چیزی است که ترک آن نزد عقلا شایسته است یعنی عقل همه شایسته نبودن آن را یا شایسته بودن ترک آن را درک می کند و همین ادراک عقل معنای حکم عقل به حسن و قبح است.
 
ابوعلی سینا نیز در کتاب «النجاه» ضمن تشریح این نظریه فرق بین آرا مشهوره و قضیه فطری (بدیهی عقلی) را توضیح می دهد : اگر شما بخواهید فرق بین قضیه مشهوره و فطری(بدیهی عقلی) را بدست آورید پس ذوالقضیه (عدل نیکوست) و (دروغ قبیح است) را بر فطرت عرضه کنید و تصمیم بگیرید که در آن شک کنید خواهید دید که شک در آن راه می یابد در حالی که اگر این کار در مورد قضیه «کل از جزء خود بزرگتر است » انجام دهید می بینید که شک در آن راه نمی یابد.
 
در مقابل این نظریه که از آراء مشهوره (آراء محموده) در مقابل آرای فطری دفاع می کند نظریه دیگری مطرح است که حسن و قبح را فطری دانسته اند.
 
فطری بودن حسن و قبح
با مطالعه نظریات شهید مطهری در کتابهای او مشخص می گردد که وی بعد از تقسیم بندی نظریات اخلاقی از دیدگاه اندیشمندان تمایل بیشتری به پذیرش نظریه فطری بودن حسن و قبح دارند.
 
شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق می فرمایند ، وقتی آیه «تعاونوا على البر و التقوی و الاتعاونوا على الاثم و العدوان» نازل شد مردی به نام وابصه نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت سئوالی دارم حضرت فرمود: من بگویم سئوالت چیست ؟، گفت : بفرمائید ، فرمودند آمده ای که (بر) و (تقوی) و (اثم) و (عدوان) را برایت معنا کنم ، گفت : یا رسول الله بلی برای همین آمده ام ، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه انگشت خود را جمع کرد و به سینه وابصه زدند و فرمودند یا وابصه از دل خودت سئوال کن و از قلبت استفتا کن. و جالب آن است که ژان پل سارتر نیز بعد از گذشت 14 قرن از این رخداد به چنین نتیجه ای رسیده است.
 
ژان پل سارتر مؤسس فلسفه اگزیستانسیالیسم که انسان را کانون توجه قرار می دهد، در یکی از کتابهایش در خصوص فلسفه اخلاق در پاسخ به این سوال که انسان چگونه خوبی و بدی کارها را تشخیص دهد مثالی می زند و می گوید : سربازی در دوران جنگ نزد من آمد و گفت که من چه کنم ؟ از یک طرف مادر پیری در خانه دارم و تقاضا دارد که پیشش بمانم و او را سرپرستی کنم و از طرف دیگر کشور در حال جنگ است و من به عنوان یک سرباز باید از فرانسه دفاع کنم . بین این دو امر مانده ام کدام را انتخاب کنم؟ سارتر می گوید: من به او گفتم به وجدانت و به دل خودت رجوع کن و هر چه او گفت انجام بده .
 
هرچند که شأن وحی و شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قابل مقایسه با کلام زمینی و اندیشمندان امثال سارتر نیست اما قیاس این دو مطلب برای اثبات حقانیت و برتری دین مبین اسلام ضروری است و باید به این نکته اشاره کرد که 14 قرن پیش پیامبری آمی در سرزمین بی آب و علف عربستان و فضای حاکم بر دانش و فرهنگ آن جامعه از فلسفه اخلاق چنان سخن می گوید که نهایتا ژان پل سارتر با آن همه ادعا و پایه گذاری مکتب اگزیستانسیالیسم و انسان گرایانه اش در قرن بیستم به آن می رسد . اما ما ضمن شکر گزاری از موهبت دین مبین اسلام باید به خود نهیب زنیم که چرا نتوانسته ایم این درس و آموزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گوش اندیشمندان و ژان پل سارتر برسانیم و او را گامی هر چند کوتاه به فلسفه ی اخلاق در اسلام رهنمون سازیم که اینگونه رسالت ها می تواند زمینه ساز وحدت و تقریب اندیشه ها را فراهم آورد.

 

نظریه حسن و قبح نبوی

بعد از ۱۱ قرن که از اختلاف مسلمین در مبحث منشاء حسن و قبح افعال انسانی می گذرد نظریه حسن و قبح نبوی که مسلما نیاز به پرورش و پختگی کاملتری دارد می تواند جایگزین مناسبی برای دو نظریه حسن و قبح عقلی و شرعی باشد این نظریه معایب و اشکالات دو نظریه پیشین را در حد قابل قبول مرتفع نموده است.
 
نظریه حسن و قبح نبوی منشأ شناسائی فضائل و رذائل اخلاقی را عقل متعالی ترین انسانها و برگزیده خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم پیامبران می داند. این نظریه با نظریات حسن و قبح عقلی و شرعی بگونه ای وجوه مشابهت و مفارقت دارد که بر محاسن هر دو تأکید و معایب آنها را دفع نموده است.
 
1- وجه مشابهت حسن و قبح نبوی با حسن و قبح شرعی آن است که عقل مورد نظر از شرع و دستورات خداوند الهام می گیرد و وجه مفارقت آن این است که دستورات اخلاقی از یک منشأ انسانی تجویز و تأیید می شود.
 
۲- وجه مشابهت حسن و قبح نبوی با حسن و قبح عقلی آن است که این نظریه منشأ فضائل و رذائل اخلاقی را همان عقل دانسته و وجه مفارقت آن این است که نه عقل انسانهای عادی، بلکه عقل انسان برگزیده خداوند را ملاک می داند.
 
مهمترین دلائلی که نظریه حسن و قبح نبوی را در سطحی فراتر از نظریه های پیشین جای می دهد و برجسته می سازد و به عنوان نقطه اتقان محسوب می شود دلائلی است که در مباحث تقریب مذاهب نیز جایگاه ویژه ای دارد این دلائل در سه بخش وحیانی ، روائی و واقعیت های تاریخی دسته بندی می گردد:
 
دلائل وحیانی
آیات بیشماری در قرآن کریم از اخلاق و سیره حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تمجید کرده این آیات که در باره خصوصیات حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شامل اخلاق ، بصیرت ، بزرگواری ، شرافت ، شجاعت ، توکل ، صبر و سایر فضائل اخلاقی ایشان نازل شده است نشان دهنده کمال عقلانی وی نیز هست. ١- بالبینات ولزبر و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس (آیه 44 سوره نحل) در تفسیر این آیه ابن عطا می گوید : قال ابن اعطا : قطع عقول الخلق عن فهم کتابه و الاشراف علیه و التبین منه إلا عقل النبی صلعم ، فانه قال له . البته با تفحص و تحقیق آیات و تفاسیر بسیار زیادی در این مورد فراهم می آید.
 
دلال روائی
در روایات و احادیث گوناگون عقل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و جنبه های عقلانی شخصیت او مورد بحث و بررسی بوده است به گونه ای که تمام احادیث و روایات نقل شده بر کمال عقل ایشان تأکید دارند.
 
1- امام باقر (علیه السلام) می فرماید : چون خداوند عقل را بیافرید بدو فرمود : پیش آی ، عقل پیش آمد سپس فرمود : بازگرد عقل بازگشت سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند چیزی گرامی تر از تو نیافریدم.(16) علامه مجلسی می گوید : مراد از عقل در این حدیث وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
 
و اینکه خداوند به او می فرماید: پیش آی، به این معناست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نهایت مقامات و مراتب کمال نایل شود و جنبه ملکوتی یابد و برای ارتباط با خداوند آماده گردد، و اینکه به او می گوید بازگرد به این معناست که پس از دریافتن جنبه ملکوتی به میان مردم باز گردد و جنبه بشری یابد و آنچه از خداوند گرفته به آدمیان برساند. این حدیث که عقل را همان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می داند مورد قبول و توجه بسیاری از اندیشمندان و راویان شیعه و اهل سنت بوده است.
 
۲- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» برای تکمیل مکارم اخلاق برانگیخته شدم. براساس این حدیث حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تکمیل مکارم اخلاق و معیار خوبی و بدی اعمال می بایست ظرفیت لازم وجودی را داشته باشد که این ظرفیت بر اساس وحی و شخصیت انسانی و عقلانی اوست.
 
٣-پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : و خدا پیامبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و نیز عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیامبر در خاطر دارد از اجتهاد مجتهدین بالاتر است.(17)

 

واقعیت های تاریخی

رخدادها و واقعیت های تاریخی جهان اسلام نشان داده است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از عقل کامل برخوردار بوده اند در حدی که می توان عقل او را معیار هر شاخص رذائل و فضائل اخلاقی دانست.
 
نوسازی خانه کعبه
در جریان نوسازی خانه کعبه وقتی به آنجا رسیدند که خواستند «حجر الاسود» را در محل خود نصب نمایند ، در این مورد، میانشان اختلاف و نزاع بوقوع پیوست و هر قبیله اظهار میداشت ، ما باید «حجر الاسود» را در محل خود نصب کنیم. دامنه اختلاف بالا گرفت تا حدی که نزدیک بود دست به کشار بزنند ! و عاقبت برای دفع نزاع مقرر شد، نخستین کسی که از باب «بنی شیبه» وارد مسجدالحرام می شود ، همان کس ، «حجر الاسود» را در محل خود نصب کند. حاضران گفتند: ما به این قرار داد خرسندیم و تسلیم فرمان او خواهیم بود. در این موقع ، نخستین کسی که از باب «بنی شبیه» وارد شد ، رسول خدا صلى الله علیه و اله بود. به مجردی که او را مشاهده کردند، گفتند : آری ، او امین است و ما به آنچه او در میان ما داوری کند خرسندیم. آنگاه جریان را به اطلاع رسول خدا صلی الله علیه و اله تقدیم داشتند. رسول خدا صلی الله عیه و اله بلا فاصله عبای خود را در روی زمین پهن کرد و «حجر الاسود» را در میان آن گذاشت و خطاب به قریش ، فرمود : چهار تن از قبیله قریش را انتخاب کنند، از دسته اول که از «عبد مناف» بود ، «عتبة بن بیعة» انتخاب شد و از دسته دوم ، «ابو زمعه» و از دسته سوم ، «ابو حذیفة بن مغیرة» و از گروه چهارم ، «قیس بن عدی» را انتخاب کردند سپس رسول خدا صلى الله علیه و اله به چهار نفری که انتخاب شده بودند، فرمود: هر یک از شما گوشه ای از این عبا را بدست گرفته و همه باتفاق عبا را بلند کنند ، سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله «حجر الاسود» را از میان عبا برداشت و در محل خود گذاشت.
 
 واقعه لیلة المبیت
در رخداد لیلة البیت که حضرت علی (علیه السلام) بجای پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در بستر خوابید و محمد به غار ثور رفت ، وقتی که دشمنان به قصد کشتن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه او آمدند ولی حضرت علی (علیه السلام) را دیدند ناراحت شدند گفتند : بریزید علی را بکشیم . یکی از آنها گفت : او را رها کنید ، جوان است و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فریبش داده است.
 
حضرت علی (علیه السلام) فرمود : به خدا قسم اگر عقل مرا در میان همه مردم دنیا تقسیم کنند اگر همه دیوانه باشند عاقل می شوند از همه تان عاقل تر و فهمیده ترم.
 
بدیهی است در صورتی که عقل جانشین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حد کمال یافته است کمال عقل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بی نهایت است.
 
الگوی اخلاقی
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در سرتاسر زندگی او نشان داده که یک الگو و اسوه اخلاقی و معیار خوبی و بدی است و حوادث واقعی زندگی او این امر را نشان داده است.
 
سایر موارد
غلامحسین ابراهیمی دینانی در نشست (سهروردی و نورمحمدی) پس از بررسی نظرات شیخ شهاب الدین سهروردی می گوید : نبی در اعتقادات ما یعنی: عقل کل ، همه أنبیای ما عقل کل هستند و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم است یعنی: خاتم عقل کل است.
 

نتیجه

بررسی تاریخ اندیشه های اسلامی نشان می دهد که هر گاه ارائه نظریات و اندیشه های گوناگون فقهی ، عقیدتی و اخلاقی بیشتر شده است تلاش اخلاق گریزان و صاحب نظران حب و بغض دار نیز برای تفرقه اندازی در صفوف مسلمین نیز بیشتر بوده است. اما هنگامی که تلاش برای ارائه نظریات تقریبی دامنه وسیعی داشته است تفرقه سازان نیز به کنجی خزیده و در انتظار فرصت دیگری مانده اند.
 
همچنین در تمام مقاطعی که اخلاق به لحاظ نفسانی نقش برجسته تری در میان مردم و یا اندیشمندان امت مسلمان داشته است و یا نظرات فلسفی اخلاقی تقریبی ارائه شده وحدت بیشتری حاکم و اهداف تقریب مذاهب نیز نسبتا برآورده گردیده است.
 
تحلیل های مذکور نشان می دهد که باب اخلاق مسیر مستقیم و مطمئن تری برای دستیابی به تقریب مذاهب خواهد بود و در این چارچوب اگر بتوان نظریات اخلاقی مورد قبول مذاهب مختلف را ارائه کرد نتایج بهتری حاصل می گردد.  نظریه حسن و قبح نبوی تلاشی برای تقریب مذاهب از دریچه اخلاق است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- کلینی ثقة الاسلام، اصول کافی، ج1، ص۳۷.
2 - ابن خلدون، المقدمة، الفصل السادس، ص ۳۰۱.
3- مقاله فلسفه اخلاق در تفکر اسلامی ، دکتر احمد محمود صبحی
4- وحدت و تقریب مذاهب اسلامی ، ج1، ص ۲۰۳.
5 - مقاله فلسفه اخلاقی سایت اندیشه قم.
6- سوره یونس، آیه 65.
7 - سوره بقره، آیه 165.
8- همان
9 - المیزان فی تفسیر القرآن، جلد ۱ ص 358.
10- مجله تخصی اخلاق ، شماره ۱۱ بهار ۸۷
11- سوره نحل، آیه ۹۰
12- سوره شمس، آیه های ۷ و ۸
13- به نقل از نهج الحق و کشف الصدق ص ۸۲
14 - به نقل از ضحى الاسلام ح ۳ ص 47.
15- به نقل از شرح المقاصد ج 4 ص۲۹۲
16- اصول کافی ج1 ص ۱۰.
17 - همان ، ص 14.
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: رحمت الله علی رحیمی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389ش، صص 418-405